خواهندگی. [ خوا / خا هََ دَ / دِ ] ( حامص )حالت و چگونگی خواهنده. || خواستاری دختربزنی. خواستگاری. ( یادداشت بخط مؤلف ) : چنین داد پاسخ بدو مرد پیر که ای شاه گوینده و یادگیر بدانگه کجا مادرت را ز چین فرستاد خاقان به ایران زمین بخواهندگی من بدم پیشرو صدوشصت مرد از دلیران گو.