خواهشمند

/xAheSmand/

مترادف خواهشمند: متقاضی، متمنی، مستدعی

معنی انگلیسی:
having a request, asking, desirous

لغت نامه دهخدا

خواهشمند. [ خوا / خا هَِ م َ ] ( ص مرکب ) مستدعی. ملتِمس. طالب. ( یادداشت بخط مؤلف ). متقاضی. || آرزومند. مشتاق. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) خواهش کننده درخواست کننده متقاضی .
مستدعی ملتمس

فرهنگ معین

( ~. مَ ) (ص مر. ) درخواست - کننده ، متقاضی .

فرهنگ عمید

خواهش کننده.

پیشنهاد کاربران

بپرس