لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
خواه و ناخواه ؛ طوعاً ام کرهاً. ( یادداشت بخط دهخدا ) .
طوعاً ام کرهاً
ناچار و چار. [ رُ ] ( ق مرکب ) خواه و ناخواه :
اگر باز گردی ز راه ستور
شود بید تو عود ناچار و چار.
ناصرخسرو.
از این بند و زندان بناچار و چار
همان کش درآورد بیرون برد.
ناصرخسرو.
... [مشاهده متن کامل]
چو من از پس دین دویدم بباید
دویدن پس از من بناچار و چارش .
ناصرخسرو.
مبارزان را بیم و امید ننگ و نبرد
دو جامه پوشد ناچار وچار از آتش و آب .
مسعودسعد.
اگر باز گردی ز راه ستور
شود بید تو عود ناچار و چار.
ناصرخسرو.
از این بند و زندان بناچار و چار
همان کش درآورد بیرون برد.
ناصرخسرو.
... [مشاهده متن کامل]
چو من از پس دین دویدم بباید
دویدن پس از من بناچار و چارش .
ناصرخسرو.
مبارزان را بیم و امید ننگ و نبرد
دو جامه پوشد ناچار وچار از آتش و آب .
مسعودسعد.
خواه و ناخواه/xAhonAxAh/: خواه ناخواه، خواه مخواه، خواه نخواه, خواهی نخواهی، ناگزیر، بهرحال.