خوانیق

لغت نامه دهخدا

خوانیق. [ خ َ ] ( ع اِ ) ج ِ خانِقة، وآن قسمی درد و ورم گلو است ، و گویا جمع بمعنی مفرد خویش نیز مستعمل است. ( یادداشت بخط مؤلف ) : و توفی سکمان بن ارتق بعلة الخوانیق فی طریق الفراةبین طرابلس و القدس. ( وفیات الاعیان چ طهران ص 65 ).

فرهنگ فارسی

جمع خانقه و آن قسمی درد و ورم گلو است و گویا این جمع بمعنی مفرد خویش نیز مستعمل است .

پیشنهاد کاربران

بپرس