[ویکی فقه] اولین ماه های قرن بیستم میلادی مصادف بود با مرگ شخصی که تا آخرین روز های زندگی اش باور داشت کسی حرف های او را نفهمیده است. فردریش ویلهلم نیچه در اکتبر ۱۸۴۴میلادی متولد شد و بعد از ۴۵ سال زندگی و گذراندن یک دوره طولانی و طاقت فرسای بیماری در آگوست ۱۹۰۰ میلادی در حالی با زندگی وداع کرد که هرگز در طول زندگی هیچ اقبالی از سوی مردم و فرهیختگان به آرا و نظراتش ندید.
اما حقیقت این است که نیچه الهام بخش ترین فیلسوف آن دوران است. تاثیر وی بر کسانی چون هایدگر، ویتگنشتاین، یاسپرس، کامو، سارتر و بسیاری دیگر از فیلسوفان قرن بیستم غیر قابل انکار است. دامنه تاثیر او خیلی فراتر از جامعه فیلسوفان، فرهیختگان و نویسندگان است. نیچه - هر چند با قرائت های مثبت و منفی بسیار- نفوذ فراوانی میان بسیاری از سیاستمداران، هنرمندان و حتی توده های متوسط جوامع اروپایی و آمریکایی داشته و دارد. اگر صحت این نفوذ عمیق را بپذیریم سئوال اولی که مطرح می شود این است که چگونه چنین فیلسوفی تاثیراتی این چنین ژرف و بنیادی بر جریان های مهم فکری، سیاسی و اجتماعی داشته است؟ تاثیری که سطحی و گذرا نیست بلکه عمیق و طولانی مدت است.
سبکی جدید و متفاوت
پاسخ این پرسش را می بایست در فهمی که خوانندگان آثار نیچه از زمان مرگش تا کنون از او داشته اند جستجو کرد. شاید بتوان گفت نیچه سبکی جدید و به کلی متفاوت با پیشینیان را در انتقال مفاهیمش پایه گذاری کرده است. روشی که او برای نوشتن برگزیده است چیزی نیست که به سادگی قابل تکرار باشد. کارل یاسپرس این چنین درباره نوع و قالب نوشته های نیچه سخن می گوید: «چند جستار، توده ای از نوشته های گسسته پاره، نامه ها و شعر ها - و اینها همه، بخشی به صورت صیقل خورده و پرداخت شده ادبی و بخشی در مقام میراث بزرگ و گران مایه ای که در طول (تنها) دو دهه فراهم آمده - چنین است اندیشه نیچه به شکلی که امروز در دسترس ماست. اندیشه او نه در قالب» کلمات قصار (یا گزین گویه ها) «و نه» نظام مند (سیستماتیک) «است. نظام مند بدین معنا که نیچه در آثارش منظومه فلسفی از پیش خواسته و طرح ریزی شده ای را تشکیل نمی دهد»
منتقدین مغرض
نیچه برخلاف فیلسوفانی چون هگل، کانت یا افلاطون بنای فکری، منطقی و کاملی نساخت. طرح هایی را که او برای آثارش در افکند، شیوه هایی به منظور ساماندهی بر افکارش برای عرضه آنها بود که همیشه پذیرای امکان خوانش های فراوان و گوناگون است. شاید مهم ترین پیامد این پذیرندگی فهم و خوانش های متفاوت و گاه متضاد از آثار نیچه در گذر تاریخ این باشد که هر کسی با تاثیرپذیری از محیطی که در آن رشد کرده است و افکار و قالب اندیشه اش با مطالعه نوشته های نیچه تمام منویات خود را در آن بیابد و همه افکارش را به او متصل کند. برای مثال برخی از منتقدین مغرض نیچه صرفا به این دلیل که هیتلر در کتابش ارجاعاتی به برخی آثار او داشته است نیچه را مبدا نازیسم و جزئی از عوامل بروز جنگ های جهانی می دانند. نمونه جالب دیگری که می توان به عنوان مثالی مضحک در این موضوع مطرح کرد اظهار نظر یکی از کسانی است که اخیرا در آمریکا دست به یک قتل عام هولناک زده بود و در دادگاه برای دفاع از خود گفته بود «نیچه مقصر اصلی است. من با خواندن تبارشناسی اخلاق او دست به آدم کشی زدم! » با این تفاصیل به نظر می رسد برای ارزش گذاری بر این قرائت های گوناگون و برداشت های متحیر کننده و نامانوس از نیچه پرسشی را که در عنوان این مقاله به چشم می خورد باز مطرح کنیم: نیچه را چگونه بفهمیم؟ پرداختن به این پرسش از آنجا شروع می شود که ببینیم تا کنون نیچه را چگونه خوانده و چگونه فهمیده اند.
خوانش های نیچه
...
اما حقیقت این است که نیچه الهام بخش ترین فیلسوف آن دوران است. تاثیر وی بر کسانی چون هایدگر، ویتگنشتاین، یاسپرس، کامو، سارتر و بسیاری دیگر از فیلسوفان قرن بیستم غیر قابل انکار است. دامنه تاثیر او خیلی فراتر از جامعه فیلسوفان، فرهیختگان و نویسندگان است. نیچه - هر چند با قرائت های مثبت و منفی بسیار- نفوذ فراوانی میان بسیاری از سیاستمداران، هنرمندان و حتی توده های متوسط جوامع اروپایی و آمریکایی داشته و دارد. اگر صحت این نفوذ عمیق را بپذیریم سئوال اولی که مطرح می شود این است که چگونه چنین فیلسوفی تاثیراتی این چنین ژرف و بنیادی بر جریان های مهم فکری، سیاسی و اجتماعی داشته است؟ تاثیری که سطحی و گذرا نیست بلکه عمیق و طولانی مدت است.
سبکی جدید و متفاوت
پاسخ این پرسش را می بایست در فهمی که خوانندگان آثار نیچه از زمان مرگش تا کنون از او داشته اند جستجو کرد. شاید بتوان گفت نیچه سبکی جدید و به کلی متفاوت با پیشینیان را در انتقال مفاهیمش پایه گذاری کرده است. روشی که او برای نوشتن برگزیده است چیزی نیست که به سادگی قابل تکرار باشد. کارل یاسپرس این چنین درباره نوع و قالب نوشته های نیچه سخن می گوید: «چند جستار، توده ای از نوشته های گسسته پاره، نامه ها و شعر ها - و اینها همه، بخشی به صورت صیقل خورده و پرداخت شده ادبی و بخشی در مقام میراث بزرگ و گران مایه ای که در طول (تنها) دو دهه فراهم آمده - چنین است اندیشه نیچه به شکلی که امروز در دسترس ماست. اندیشه او نه در قالب» کلمات قصار (یا گزین گویه ها) «و نه» نظام مند (سیستماتیک) «است. نظام مند بدین معنا که نیچه در آثارش منظومه فلسفی از پیش خواسته و طرح ریزی شده ای را تشکیل نمی دهد»
منتقدین مغرض
نیچه برخلاف فیلسوفانی چون هگل، کانت یا افلاطون بنای فکری، منطقی و کاملی نساخت. طرح هایی را که او برای آثارش در افکند، شیوه هایی به منظور ساماندهی بر افکارش برای عرضه آنها بود که همیشه پذیرای امکان خوانش های فراوان و گوناگون است. شاید مهم ترین پیامد این پذیرندگی فهم و خوانش های متفاوت و گاه متضاد از آثار نیچه در گذر تاریخ این باشد که هر کسی با تاثیرپذیری از محیطی که در آن رشد کرده است و افکار و قالب اندیشه اش با مطالعه نوشته های نیچه تمام منویات خود را در آن بیابد و همه افکارش را به او متصل کند. برای مثال برخی از منتقدین مغرض نیچه صرفا به این دلیل که هیتلر در کتابش ارجاعاتی به برخی آثار او داشته است نیچه را مبدا نازیسم و جزئی از عوامل بروز جنگ های جهانی می دانند. نمونه جالب دیگری که می توان به عنوان مثالی مضحک در این موضوع مطرح کرد اظهار نظر یکی از کسانی است که اخیرا در آمریکا دست به یک قتل عام هولناک زده بود و در دادگاه برای دفاع از خود گفته بود «نیچه مقصر اصلی است. من با خواندن تبارشناسی اخلاق او دست به آدم کشی زدم! » با این تفاصیل به نظر می رسد برای ارزش گذاری بر این قرائت های گوناگون و برداشت های متحیر کننده و نامانوس از نیچه پرسشی را که در عنوان این مقاله به چشم می خورد باز مطرح کنیم: نیچه را چگونه بفهمیم؟ پرداختن به این پرسش از آنجا شروع می شود که ببینیم تا کنون نیچه را چگونه خوانده و چگونه فهمیده اند.
خوانش های نیچه
...
wikifeqh: خوانش های_گوناگون_نیچه