خواندن


مترادف خواندن: تلاوت، قرائت، تلاوت کردن، قرائت کردن، مطالعه کردن ، فرا خواندن، نامیدن، نامگذاری کردن، آواز خواندن، نغمه سرایی کردن، نغمه گری کردن، زمزمه کردن، درس خواندن، تحصیل کردن، آموختن، یاد گرفتن، طلبیدن، درخواست کردن

متضاد خواندن: نوشتن، کتابت

معنی انگلیسی:
to read, to sing, to study, to tally, reading, term, to crow:to study, to call:invite, name, to tallyor correspond

لغت نامه دهخدا

خواندن. [ خوا / خا دَ ] ( مص ) قرائت کردن. تلاوت کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
ای مج کنون تو شعر من از بر کن وبخوان
از من دل و سگالش واز تو تن و زبان.
رودکی.
ببینم آخر روزی بکام دل خود را
گهی ایارده خوانم شها گهی خرده.
دقیقی.
ای آن که جز از شعر و غزل هیچ نخوانی
هرگز نکنی سیر دل از تنبل و ترفند.
کسائی.
اگر آنکه باشد دبیری کهن
که بر شاه خواند گذشته سخن.
فردوسی.
چو آن نامه شهریاران بخواند.
فردوسی.
ثنات گویم کز گفتن ثنای تو من
ثواب یابم همچون ز خواندن قرآن.
فرخی.
تا بهنگام خواندن نامه
خجلی نایدت بروز نشور.
ناصرخسرو.
چون آینه ز خواندن فرقان کنم.
ناصرخسرو.
مجمزی دررسید با نامه... بگتگین آنرا... بر بالا فرستاد امیر... چون نامه بخواند سجده کرد. ( تاریخ بیهقی ). هر کسی که این مقایسه بخواند بچشم خرد و عبرت باید اندر این نگریست. ( تاریخ بیهقی ). رقعه بنمودم... چون بخواند مرا پیش تخت روان خواندند. ( تاریخ بیهقی ). قتلغ گشادنامه را بخواند و به امیر مسعود داد و گفت چه باید کرد. ( تاریخ بیهقی ).
با دفتر اشعار بر خواجه شدم دی
من شعر همی خواندم و او ریش همی لاند.
طیان.
نشستم با جوانمردان اوباش
بشستم هرچه خواندم از ادیبان.
سعدی.
چنین خواندم که در دریای اعظم
بگردابی درافتادند با هم.
سعدی ( گلستان ).
هرکه علم خواند و عمل نکند بدان ماند که گاو راند و تخم نیفشاند. ( گلستان ).
ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم
وز هرچه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم.
سعدی ( گلستان ).
فروخواندن ؛ خواندن. قرائت کردن :
لوح ازل و ابد فروخوان
بنگر که تو زین و آن چه باشی.
خاقانی.
خاقانیا فروخوان اسرار آفرینش
از نقش هر جمادی کو را روا نبینی.
خاقانی.
- ننوشته خواندن ؛ ناگفته دانستن.
|| بر زبان آوردن. ( ناظم الاطباء ). گفتن. بیان کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
گفت هجده هفده نی نی شانزده
ای برادر خوانده یا که پانزده.
مولوی.
بازرگانان گریه و زاری کردن گرفتند و فریاد بیفایده خواندن.( گلستان ). حکیمی را پرسیدند چندین درخت نامور که خدای عز و جل آفریده است و برومند هیچ یک را آزاد نامیدن نخوانده اند مگر سرو را. ( گلستان ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

(مصدر ) ( خواند خواند خواهد خواند بخوان خواننده خوانا خوانده ) ۱ - قرائت کردن مطالعه کردن ( نوشته کتاب روز نامه و مجله ) . ۲ - آواز خواندن سرود گفتن . ۳ - دعوت کردن بمهمانی خواستن کسی را . ۴ - احضار کردن فرا خواندن .

فرهنگ معین

(خا دَ ) [ په . ] (مص م . ) ۱ - قرائت کردن . ۲ - آواز خواندن . ۳ - دعوت کردن . ۴ - آموختن ، یاد گرفتن . ۵ - فهمیدن ، تشخیص دادن .

فرهنگ عمید

۱. قرائت کردن، مطالعه کردن.
۲. دعوت کردن به مهمانی.
۳. (مصدر لازم ) آواز خواندن.
۴. تحصیل کردن، درس خواندن.
۵. کسی را صدا زدن.
۶. احضار کردن.
۷. فرا گرفتن، آموختن.
۸. (مصدر لازم ) مطابق و هماهنگ بودن: این امضا با امضای او نمی خواند.
۹. [مجاز] دریافتن: از چشم هایش خواندم که غم بزرگی در دل دارد.

دانشنامه عمومی

خواندَن، فرایند شناختی از رمزگشایی نمادهایی نوشتاری فکر یا گفتار در استنتاج معانی از متن است. ( همان طور که در خواندن یک کتاب یا خواندن موسیقی )
حصول توانایی در این زمینه مستلزم کسب مهارت های زیر است:
• بازشناسی حروف، کلمه ها و جمله های زبان در یک نوشته.
• درک معنای عناصر مذکور و کشف روابط معنایی موجود میان آن ها که در نهایت به درک پیام جمله و متن منجر می شود.
خواندن مهارتی است که به وسیلهٔ آن می توان از مطالب نوشتنی کسب اطلاع کرد. به شکل کامل ترمی توان گفت؛ خواندن فرایند فعالی است که خواننده، از طریق آن به پیامی که درون نوشته موجود است پی می برد و خواننده مرتباً بر اساس آنچه قبلاً یادگرفته در پی کشف چیزهای تازه است. سوادِ خواندن یکی از مهم ترین تواناییهایی است که فراگیران در طول یادگیری های خود در سال های اولیهٔ دبستان کشف می کنند و در رشد هر کودک نقش حیاتی دارد. این توانایی اساس یادگیری را در موضوعات دیگر نیز فراهم می سازد. همچنین این توانایی می تواند برای خلاقیت و رشد فردی و اجتماعی به کار رود. خواندن از جمله وسایل مهم فهمیدن در دنیای کنونی است. فرد می تواند نتیجه تحقیقات و مطالعات دیگران را که مدت ها به درازا کشیده است از طریق خواندن در مدت کوتاهی فرا بگیرد. خوب خواندن از عوامل مهم پیشرفت و سرگرمی و لذت بردن و رفع خستگی می باشد.
هدف اصلی نوشتن، ارسال پیام؛ و هدف اصلی خواندن، دریافت آن پیام است. [ ۱] حوزه ای پژوهشی به نام مطالعات خوانایی به بررسی احتمال موفقیت خواننده در خواندن و درک نوشته ها می پردازد و موضوع خوانایی را از ابعاد مختلف بررسی می کند. [ ۲]
عکس خواندنعکس خواندنعکس خواندن

خواندن (نقاشی فانتن لاتور). خواندن ( به فرانسوی: La Lecture ) ، ( به انگلیسی: The Reading ) یک نقاشی اثر نقاش فرانسوی آنری فانتن لاتور در سال ۱۸۷۷ است. [ ۱] این اثر در سال ۱۹۰۱ توسط موزه هنرهای زیبای لیون در شهر لیون، جایی که هم اکنون در آن نگهداری می شود، بدست آمد.
این نقاشی دو زن را نشان می دهد که در یک اتاق نشسته اند. زن سمت راست در حال خواندن کتاب است و روی میز پوشانده شده با سفره نقش دار تزئینی و گلدان با تعدادی گل تکیه داده است. به نظر می رسد زن دیگر در سمت چپ به خواندن گوش نمی دهد، زیرا ظاهراً پریشان است. رنگ دیوار پس زمینه که بخش زیادی از نقاشی را در خود جای داده است و هم رنگ لباس های سیاه هر دو خانم بسیار تند و تیز است.
عکس خواندن (نقاشی فانتن لاتور)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

اقرا

مترادف ها

learn (فعل)
فرا گرفتن، دانستن، خبر گرفتن، خواندن، اموختن، یاد گرفتن، اگاهی یافتن

study (فعل)
فرا گرفتن، تحصیل کردن، خواندن، بررسی کردن، اموختن، مطالعه کردن، درس خواندن

call (فعل)
احضار کردن، خواستن، ملقب کردن، صدا زدن، نامیدن، فرا خواندن، خواندن

invite (فعل)
احضار کردن، خواستن، طلبیدن، دعوت کردن، مهمان کردن، خواندن، وعده گرفتن، وعده دادن

sing (فعل)
خواندن، اواز خواندن، سرودن، سرود خواندن، سراییدن

name (فعل)
نامیدن، خواندن، نام دادن، بنام صدا کردن

weigh (فعل)
سنجیدن، کشیدن، خواندن، له کردن، وزن کردن، توزین کردن، وزن داشتن

read (فعل)
خواندن، تعبیر کردن، قرائت کردن، باز خواندن

intone (فعل)
خواندن، مناجات کردن، سراییدن

declaim (فعل)
خواندن، رجز خوانی کردن، دکلمه کردن، با حرارت علیه کسی صحبت کردن

orate (فعل)
خواندن، سخنرانی کردن، نطق کردن

فارسی به عربی

اخطب , ادع , اقرا , رتل , قراءة , نوبة

پیشنهاد کاربران

اوخوماخ
اوخودی
اوخوندی
یاشاسن زبان ترکی😍
در پاسخ به بهنام رضایی:
1 - خواندن فارسی بوده و در زبان پهلوی نیز وجود داشته پیش از آنکه ترکهای کوچ نشین وارد سرزمین ایران شوند .
2 - در ترکی �اوکی� داریم که پیشترین مدرکش در کتاب مقدمه الادب نوشته ابوالقاسم محمود بن عمر بن محمد خوارزمی زمخشرى آمده که به احتمال بسیار زیاد از فارسی گرفته شده است .
...
[مشاهده متن کامل]

3 - زبان سومری هیچ ارتباطی با زبان مغولی و ترکی ندارد .
4 - سنگ نوشته بیستون ( بغستان ) مربوط به 520 سال پیش از میلاد است که نشانگر پیشینه زبان فارسی بوده در حالیکه سنگ نوشته مغولی اورخون مربوط به سال 735 میلادی است .
5 - خوندی که شما اشاره نموده اید حال پرسشی دارد که آیا خوانده ای؟
در حالیکه اوخوندی یعنی خوانده شده .
6 - حرفهای شما مانند مستاجری است که ادعای مالکیت خانه را دارد .

آقا رضا در ترکی کلمه اخوماک مصدر فعل خواندن هست چیزی که شما میگی خواننده شارکیجی اینجا منظور از خواننده آواز خوان هست نه شخصی که مطالعه میکنه و خواننده میشه اوخویان
کلمه خواندن ترکی هست. در زبان سومری به چیزی که ما میخ یا خط میخی میگیم آوخ یا اوک می گویند که همان تیر هست. یعنی چیزی که از دید ما میخ بوده از نظر آنها تیر هست. که در اینجا منظور تیر تیروکمان هست. لذا
...
[مشاهده متن کامل]
فعل اخوماک ترکی اینگونه بوجود آمده است. در فارسی عامیانه میگیم خوندی در ترکی میگیم اوخوندی که مشخص هست الف اول کلمه مثل اشتر به شتر. استاندن به ستاندن حذف شده هست و مشخص میشه که کلمه خوندن همان اخوماک ترکی هست. عینا همین قضیه رو برای فعل ستادن داریم. استدی در فارسی یعنی گرفتی و استدی ترکی از ریشه استمک یعنی گرفتن که این کلمه هم از ترکی مشتق شده و الف اول کلمه بعدها حذف شده است.

خواندن واژه فارسی است و از واژه �خوانتن� در زبان فارسی میانه گرفته شده است .
در پاسخ به جناب سالار باید بگویم :
1 - چرا در ترکی واژه برابر با خواننده وجود ندارد و از واژه شارکیجی ( عربی ) استفاده می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

2 - اوخون در ترکی به معنای پول می باشد .
3 - برای خواندن باید ابتدا بتوان نوشت و چون ترکهای بادیه نشین دانش نوشتن نداشتند چه چیز را می خواستند بخوانند پس مشخص است که این واژه را از فارسی گرفته اند.

تامغای اوخ
اوخوماق
اوخوندی
خواند .
چند هزار سال تاریخ در چهار کلمه .
همچنین زبان پیدجین و سروییل دری
واژه خواندن
معادل ابجد 711
تعداد حروف 6
تلفظ xāndan
ترکیب ( مصدر متعدی ) [پهلوی: xvāntan]
مختصات ( خا دَ ) [ په . ] ( مص م . )
منبع فرهنگ فارسی عمید
اون یک لوضی است به انگلیسی چی خونده می شود
نامیدن ، نام دادن
خواندن : خطاب کردن ، ندا کردن ، دانستن
هستی و نیست مثل و مانندت
عاقلان جز چنین نخوانند
هفت پیکر نظامی، تص دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷، ص۳۷۶.
خواندن: در پهلوی خونتن xwantan . و خواننده خوننتگ xwanantag بوده است.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 215 . )

این مصدر در معنی" آواز خواندن" با مصدر لاتین canere ( با ریشه can و پسوند مصدرساز ere ) که به معنی to sing می باشد، یکسان است ( خوان و can ) :
Can ) ere = ( Khan ) dan )
ریشه این فعل در کلمات انگلیسی همچون accent و charm به کار رفته است:
...
[مشاهده متن کامل]

Ac cen t
Cha ( n ) r m
وجه تسمه charm ( جذبه ) با خواندن ( آواز ) در این است که در گذشته آوازخواندن با کسانی شروع شده که ظاهری جذاب و مسحور کننده داشته اند.
مرجع: یوتیوب، کانال Originally Same

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس