خواندار. [ خوا / خا ] ( نف مرکب ) خوان سالار. ( یادداشت بخط مؤلف ) : بخواندار گفتا که شاه جهان ز تن بگسلاند ترا هوش و جان.فردوسی.سبک داد خواندار وی را جواب که من ساخت خواهم یکی نغز خواب.فردوسی.دگر روز با مرد خواندار گفت که ای با خرد یار و با رای جفت.فردوسی.