خوان ریزه

لغت نامه دهخدا

خوان ریزه. [ خوا / خا زَ / زِ ] ( اِ مرکب ) ریزه خوان. ته سفره. ته مانده سفره :
چون بخوان ریزه تو پروردم
نعمت از خوان تو بسی خوردم.
نظامی.
چون ز خوان ریزه خورد شد روزی
می در آمد بمجلس افروزی.
نظامی.

فرهنگ فارسی

ریزه خوان ته سفره

پیشنهاد کاربران

خرده غذاهای سفره
دربیت زیر کنایه از انواع غذاهای سفره می باشد
چون ز خوانریزه خورده شد روزی
می در آمد به مجلس افروزی
✏ �نظامی�