خوال

لغت نامه دهخدا

خوال. [ خ ُ ] ( اِ ) دوده ای که جهت ساختن مرکب از چراغ گیرند. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). خوال [ خوا / خا ]. || خوردنی را نیز گویند. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). در حاشیه برهان قاطع آمده است که این کلمه معادل خوار است چنانکه در خوالگر = خوالیگر.

خوال. [ خوا / خا ] ( اِ ) خُوال. ( برهان قاطع ). رجوع به خُوال شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - خوردنی . ۲ - دوده ای که برای ساختن مرکب سیاه از دود چراغ گیرند .
جمع خالبه

فرهنگ معین

(خا ) (اِ. ) = خوار: ۱ - خوردنی . ۲ - دوده ای که برای ساختن مرکب سیاه از دود چراغ گیرند.

دانشنامه عمومی

خوال ( به لاتین: Khaval ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولایت بامیان واقع شده است. [ ۱]
عکس خوال
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

خَوال: ( به فتح اول ) غار و سوراخ های ایجاد شده در دل کوه می باشد.
معنای دقیق این واژه در کتاب �بابرنامه� که خاطرات بابرشاه ( ظهیرالدین محمدبابر ) به قلم خودش می باشد، چنین است:
�به همین طریق برف لگد کرده، راه ساخته، از اینجوکان گذشته به مدت سه چهار روز در بیخ کوتل زرین، در خوالی به نام خوال قوتی رسیدیم، [محلی که از چخانسور ولایت غور گذشته و در نزدیکی یکه اولنگ بامیان موقعیت داشته است ] در این روز عجب رگبار بود؛ برف می زد؛ آنچنان که وهم مرگ بر همگی مسلط گشت. آن مردم غارها و کاواکی های کوه را خَوال می گویند، تا در این خوال رسیدیم، رگبار بی حد تیز شد. . . � ( بابرنامه، ص ۱۴۰ ) از طرز بیان بابر معلوم می شود که این غارها غیر از �سموج/سُمُج/سمچ� می باشند؛ چون گفته است که �. . . مردم غارها و کاواکی های کوه را خوال می گویند. . . � در حالی که سموج را خود مردم در دل کوه یا زمین می کَنند. اگر این خوال ها را مردم می کندند، حتما تصریح می کرد که غارها و کاواکی های کنده شده در کوه را خوال می نامند.
...
[مشاهده متن کامل]

خوال: [ اصطلاح چوپانی ] محل خوابانیدن گوسفندان درشب.
خوال یعنی بامیه

بپرس