خواسه

لغت نامه دهخدا

خواسه. [ خ َ س ِ ] ( اِ ) صورتی باشد که در فالیزو زراعتها نصب کنند، وحوش و طیور از این رمیده آسیبی بکشت زار نرسانند. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ) ( ناظم الاطباء ). مترسک.

پیشنهاد کاربران

بپرس