خواستن بخون کسی را از کسی ؛ امان خواستن کسی را از کسی. حیات کسی را از کسی خواستن :
تو خواهشگری کن مرا زو بخون
سزد گر به نیکی شوی رهنمون.
فردوسی.
بزنهار آیی بر من کنون
بخواهش بخواهم ترا زو بخون.
... [مشاهده متن کامل]
فردوسی.
گفت ای بانوی بانوان زنهار برادرم بخون از شاه بخواه. ( اسکندرنامه نسخه سعیدنفیسی ) . || حیض. عادت ماهانه زن. خون ماهانه زن.
تو خواهشگری کن مرا زو بخون
سزد گر به نیکی شوی رهنمون.
فردوسی.
بزنهار آیی بر من کنون
بخواهش بخواهم ترا زو بخون.
... [مشاهده متن کامل]
فردوسی.
گفت ای بانوی بانوان زنهار برادرم بخون از شاه بخواه. ( اسکندرنامه نسخه سعیدنفیسی ) . || حیض. عادت ماهانه زن. خون ماهانه زن.