عالم جانها بر او هست مقرر چنانک
دولت خوارزمشاه داد جهان را قرار.
خاقانی.
یکی پرطمع پیش خوارزمشاه شنیدم که شد بامدادی پگاه.
سعدی ( بوستان ).
خوارزمشاه. [ خوا / خا رَ ] ( اِخ ) آلتونتاش. حکمران خوارزم بزمان محمود و اوائل حکومت مسعود غزنوی : برابر خوارزمشاه آلتونتاش حاجب بزرگ زمین بوسه داد و بنشست. ( تاریخ بیهقی ). و آلتونتاش خوارزمشاه را بنشاندند بر دست راست. ( تاریخ بیهقی ). چون یک پاس از شب بماند التونتاش خوارزمشاه با خاصگان خویش برنشست. ( تاریخ بیهقی ). سلطان گفت خوارزمشاه ما را برابر پدر است. ( تاریخ بیهقی ). رجوع به آلتون تاش شود.
خوارزمشاه. [ خوا / خا رَ ] ( اِخ ) علی بن مأمون بن محمد، فرزند مأمون بن محمد بود. رجوع به تتمه صوان الحکمه ص 45 شود.
خوارزمشاه. [ خوا / خا رَ ] ( اِخ ) مأمون بن مأمون. رجوع به ابوالعباس مأمون بن مأمون شود.بیشتر بخوانید ...