خوار و ذلیل

لغت نامه دهخدا

خوار و ذلیل. [ خوا / خا رُ ذَ ] ( ترکیب عطفی ، ص مرکب ) ذلیل. بدبخت. بی قدر. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

ذلیل بدبخت

جدول کلمات

هوان, ذل

پیشنهاد کاربران

زبون، هوان
هوان, ذل
مجید علیائی
جواب . لئیم
کسی. که. خدا. عقل. داده. را. . . ودرسراومعزدران. خدا. حک. کرده. دوغ. بکوید. مختل. میشود. در. ان. دروغ. جا. کنی. عقل. او. را. کسی. دیکرفرمان. . . دهد. . درزندکی. دخالت. میشود. بهان. واژ. خوار. . . ذایل. بدبخت. در. فکر. پریشانی. نرسیدن. مالی. . . پیش. مردم. شرمنده
...
[مشاهده متن کامل]

. به. او. خوارو. ذلیل. . به. بالای. سر. . الله. نام. دارد. شک. کند. . چه. کردم. در. را. کم. شوده. خوار. هم. کیند. . در. بیابان. فرابان. است. . سخن. امروز. خدا. شکر. . . . شرمند. . قرداد. این. واژه. میکجد. اسم. . . . نوشتم. حقیر. میشود. کفت. .

زبون ، پست

بپرس