خواجه عبداﷲ انص

لغت نامه دهخدا

خواجه عبداﷲ انصاری. [ خوا / خا ج َ / ج ِ ع َ دُل ْ لا هَِ اَ ] ( اِخ ) خواجه عبداﷲبن محمد انصاری هروی. بسال 396 هَ. ق. متولد شد و معاصر الب ارسلان سلجوقی و خواجه نظام الملک بود نسبش اگرچه به ابوایوب انصاری میرسید ولی چون عمرش در ایران گذشت لاجرم به سلک سخنسرایان ایرانی درآمد. او بزبان فارسی با لحنی خاص سخن گفت و نثر فصیح و نظم ملیح در این زبان ساخت. شیخ از اجله محدثین و عرفا بود و نزد دانشمندان و مشایخ بزرگی شاگردی کرد. او حافظه ای شگفت انگیز داشت. از مشایخ صوفیه به شیخ ابوالحسن خرقانی ارادت میورزید و بعد جانشین او شد. تصانیفی بعربی چون ذم الکلام و منازل السائرین و بفارسی چون زاد العارفین و کتاب اسرار دارد و همچنین رسالات دیگر بفارسی مانند: رساله دل و جان و کنز السالکین و ارادت نامه و قلندرنامه و هفت حصار و محبت نامه و مقولات و الهی نامه از او موجود است که از معروفترین گفته های او مناجات اوست. شیخ رباعی های روان و فراوان دارد. او طبقات الصوفیه عبدالرحمن سلمی را در مجالس وعظ با اضافاتی بزبان هروی قدیم املاء کرد و یکی از مریدان آن را جمع کرد و در قرن نهم هجری قمری عبدالرحمن جامی آن را بفارسی معمولی برگرداند و نام آن را نفحات الانس گذاشت. شیخ بسال 481 هَ. ق. در هرات درگذشت. ( از تاریخ ادبیات ایران تألیف دکتر شفق ).

پیشنهاد کاربران

بپرس