خواتم

لغت نامه دهخدا

خواتم. [ خ َ وا ت ِ ] ( ع اِ ) ج ِ خاتَم. || ج ِ خاتِم. ( منتهی الارب ). || ج ِ خاتِمَه. ( یادداشت بخط مؤلف ). خواتیم .

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع ( خاتم خاتم ) . ۱ - پایانها انجامها سرانجامها . ۲ - انگشتریها . ۳ - مهرها نگینها.
جمع خاتم یا جمع خاتمه

فرهنگ معین

(خَ تِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ خاتمه . ۱ - پایان ها، انجام ها. ۲ - مهرها، نگین ها. ۳ - انگشتری ها.

فرهنگ عمید

انگشترها.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خواتم (ابهام زدایی). خواتم ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • خواتم سور، آیات پایانی سوره های قرآن• خواتم تحریضی، آیات پایانی بعضی سوره ها، با محتوای اصرار و تشویق بر چیزی• خواتم تحمیدی، آیات پایانی بعضی سوره ها، با محتوای ستایش خداوند • خواتم تسلیتی، آیات پایانی بعضی سوره ها، با محتوای دلداری به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) • خواتم تعظیمی، آیات پایانی بعضی سوره ها، با محتوای بزرگداشت خداوند• خواتم تهلیلی، آیات پایانی بعضی سوره ها، با محتوای توحید الوهی• خواتم دعایی، آیات پایانی بعضی سوره ها، با محتوای دعا و درخواست از خداوند• خواتم فرائضی، آیات پایانی بعضی سوره ها، با محتوای احکام ارث یا دیگر واجبات• خواتم مدحی، آیات پایانی بعضی سوره ها، با محتوای مدح قرآن یا پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم)• خواتم مواعظی، آیات پایانی بعضی سوره ها، با محتوای موعظه مردم به چیزی• خواتم وصایایی، آیات پایانی بعضی سوره ها، با محتوای سفارش مردم به چیزی• خواتم وعیدی، آیات پایانی بعضی سوره ها، با محتوای وعده مجازات و عقاب
...

پیشنهاد کاربران

بپرس