خوات
لغت نامه دهخدا
خوات. [ خ َ ] ( ع مص ) فرودآمدن باز از هوا برشکار تا بگیرد آن را. خوت. منه : خاتت العقاب. || کم و اندک گردانیدن مرد مال خود را. خوت. منه : خات الرجل. || شکستن عهد و پیمان. خوت.( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خوات. [ خ َوْ وا ] ( ع ص )دلیر. || آن که هر ساعت خورد و بسیار نخورد. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید