خوابانده

/xAbAnde/

لغت نامه دهخدا

خوابانده.[ خوا / خا دَ / دِ ] ( ن مف ) اسم مفعول است از مصدر خواباندن به همه معانی آن. رجوع به خواباندن شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) بخوب فرو کرده بخواب برده .

فرهنگستان زبان و ادب

{layer} [کشاورزی- علوم باغبانی] شاخه ای که به روش خواباندن ریشه دار می شود

پیشنهاد کاربران

بپرس