خواب گزار. [ خوا / خا گ ُ ] ( نف مرکب ) نائم. خوابیده. ( ناظم الاطباء ). || مُعبِّر. تعبیرخواب کننده. خواب گذار : بامداد معبری را بخواند... خوابگزاری دیگر را فرمود آوردن و این خواب را با وی بگفت. ( قابوسنامه ). || آنکه حکایت رؤیای خود کند. ( یادداشت مؤلف ).
جن گدر خواب جن گرفتم و احساس خفه کی میکردمخواب دیدم که جن من را گرفت و خفه کردخواب دیدم پسر دار شدم. خیلی هم خوب شیر می خورد+ عکس و لینک