سکندر بپرسیداز خواب و خورد
از آسایش و گرد روز نبرد.
فردوسی.
نبود و ندانست کس خواب و خوردمگر دیو جوید ازایشان نبرد.
فردوسی.
بر خواب و خورد فتنه شده ستند خرس وارتاچند گه چنو بخورند و فرومرند.
ناصرخسرو.
ای بر سر دوراه نشسته در این رباطاز خواب و خورد بیهده تا کی کنی کلام.
ناصرخسرو.