خواب شکستن

لغت نامه دهخدا

خواب شکستن. [ خوا / خا ش ِ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) خواب بریدن. از خواب بیدار کردن.

فرهنگ فارسی

خواب بریدن از خواب بیدار کردن

پیشنهاد کاربران

می تراود مهتاب
می درخشد شبتاب
مانده پای آبله از راه دراز
بر دم دهکده مردی تنها
کوله بارش بر دوش
دست او بر در، می گوید با خود:
غم این خفته ی چند
خواب در چشم ترم می شکند
نیما یوشیج
بیخواب شدن، خواب بریدن
دگر ز بخیه مژگان بهم نمی آید
ز انتظار تو در دیده ای که خواب شکست
صائب

بپرس