خواب اوردن

لغت نامه دهخدا

( خواب آوردن ) خواب آوردن. [ خوا / خا وَ دَ ] ( مص مرکب ) ارقاد. ( یادداشت بخط مؤلف ). موجب خواب شدن. بخواب بردن :
سایه خواب آرد تو را همچون سمر
چون برآید شمس انشق القمر.
مولوی.

فرهنگ فارسی

( خواب آوردن ) ارقاد موجب خواب شدن

پیشنهاد کاربران

خواب آوردن: حالت خواب ایجاد کردن ( ماست خواب می آورد )
( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

بپرس