کنون ببایدرفتن همی بقهر و سرت
پر از بخار خمار است و چشم خواب آلود.
ناصرخسرو.
نرگس تر بچشم خواب آلودهر که را چشم بود خواب ربود.
نظامی.
تا نپنداری که بعد از چشم خواب آلود توتا برفتی خوابم اندر چشم بیدار آمده ست.
سعدی.
تو بدین هر دو چشم خواب آلودچه غم از چشمهای بیدارت.
سعدی.
بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگرزآنکه زد بر دیده آبی روی رخشان شما.
حافظ.