خواب از سر یا چشم کسی پریدن: گرایش به خواب در او از میان رفتن ( دیگر خواب از سرم پرید و نتوانستم بخوابم )
( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )
( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )
خواب از سر کسی پریدن: [عامیانه، کنایه ] نگا. پریدن خواب از سر کسی.
( ( کم کم زوزه اش پایین آمد، تا آخر نفسش برید و خواب هم از سر من پرید. ) ) ( صادق چوبک ، آتما سگ من )
( ( کم کم زوزه اش پایین آمد، تا آخر نفسش برید و خواب هم از سر من پرید. ) ) ( صادق چوبک ، آتما سگ من )