خو گرفتن


مترادف خو گرفتن: انس گرفتن، الفت گرفتن، مانوس شدن، آمخته شدن، عادت کردن، خو کردن

لغت نامه دهخدا

خو گرفتن. [ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) انس گرفتن. الفت گرفتن. مأنوس شدن :
اگر زیرکی با گلی خو مگیر
که باشد بجا ماندنش ناگزیر.
نظامی ( از آنندراج ).
|| اعتیاد پیدا کردن. معتاد شدن. عادت کردن :
بد مکن خو که طبع گیرد خو
ناز کم کن که آز گردد ناز.
مسعودسعد.
گفت من چون درین جهانداری
خو گرفتم بمیهمانداری.
نظامی.

فرهنگ فارسی

انس گرفتن الفت گرفتن

جدول کلمات

عادت

مترادف ها

acclimatize (فعل)
به آب و هوای جدید خو گرفتن، خو گرفتن، خو دادن

get addicted (فعل)
خو گرفتن

get accustomed (فعل)
خو گرفتن

accustom (فعل)
خو گرفتن، اشنا شدن، اشنا کردن، عادت دادن، معتاد ساختن، انس گرفتن، عادی کردن

get the habit (فعل)
خو گرفتن، عادت کردن

habituate oneself (فعل)
خو گرفتن

فارسی به عربی

تعود
( خو گرفتن(جانور و گیاه به اب و هوای جدید ) ) تاقلم

پیشنهاد کاربران

خو گرفتن ؛ عادت کردن. مأنوس شدن. مألوف گردیدن :
نظامی صفت با خرد خو گرفت
نظامی مگر کاین صفت زو گرفت.
نظامی.
تانس
انس. دوستی. رفاقت
آموخته شدن
خو گرفتن ( Acclimatization or Adaptability ) : [ اصطلاح آکواریم] به حالتی گویند که ماهیان بتدریج بعد از آماده کردن شرایط محیط از قبیل تنظیم دمای آب - پارامترهای آبی آکواریم و حداقل استرس در محیطشان که به آکواریوم و محیط نگاهداریشان خو بگیرند.
انس، الفت
مالوف
وابسته
انس علفت
انس
الفت
انسیه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس