خنیور. [ خ َ / خ ُ وَ ] ( اِخ ) پل صراط.( ناظم الاطباء ) ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) : ترا هست محشر رسول حجازدهنده ز پول خنیور جواز.عنصری.همیدون بپول خنیور گذار.اسدی.مصحف چینود. رجوع بدان کلمه شود. || ( اِ ) مزارع. زراعت کننده. || روز رستاخیز. ( ناظم الاطباء ).