خنید

لغت نامه دهخدا

خنید. [ خ َ ] ( اِ ) شهرت. اشتهار. ( از برهان قاطع ) ( از ناظم الاطباء ). آوازه. || صدائی که از طاس برآید. ( برهان قاطع ). رجوع به خنیدن شود.

خنید. [ خ ِ ] ( اِ ) امتصاص. مک. ( ناظم الاطباء ).

خنید. [ خ ُ ] ( اِ ) پسند. قبول. تحسین. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) مطبوع. مقبول. پسندیده. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس