خنیاگر ایستاد و بربطزن
از بس شکفته شد در اشکنجه.
منوچهری.
همی تا برزند آواز بلبلها ببستانهاهمی تا برزند قابوس خنیاگر بمزمرها.
منوچهری.
گر زآنکه خسروان را مهدی بود بر اشترخنیاگران او را پیل است با عماری.
منوچهری.
خنیاگر است فاخته و عندلیب رابشکست نای در کف و طنبور در کنار.
منوچهری.
زاغش نگر صاحب خبربلبل نگر خنیاگرش.ناصرخسرو.
سماع ناهید آخر ز مردمان که شنیدکه خواند او را اخترشناس خنیاگر.
مسعودسعد.
نوای بلبل و طوطی خروش عکه و سارهمی کنند خجل لحنهای خنیاگر.
انوری.
خوش نبود با نظر مهتران بر دف او جز کف خنیاگران.
نظامی.
خنیاگر زن صفیر دوک است تیر آلت جعبه ملوک است.
نظامی.
شنیدم که در لحن خنیاگری برقص اندرآمد پری پیکری.
سعدی ( بوستان ).
نظم را علمی تصور کن بنفس خود تمام گر نه محتاج اصول و صوت خنیاگربود.
امیرخسرو دهلوی.
ز مجلس تو نظر نگذرد همی ناهیدبدان طمع که بخنیاگریش بنوازی.
؟ ( از شرفنامه منیری ).
سازنده کار گنبد خضراخنیاگر نرم زهره زهرا.
( نقل از مؤلف ).