خنیا. [ خ ُ ] ( اِ ) سرود و ساز و نغمه باشد چه خنیاگر خواننده و سازنده و سرودگوی را گویند و به این معنی بتقدیم «یای » حطی بر «نون » هم آمده است. ( برهان قاطع ). سرود. ساز. نغمه. آهنگ. ترانه. ( ناظم الاطباء ). موسیقی. ( یادداشت بخط مؤلف ) . رامش بود اعنی سرود و بدین سبب سرودگوی را خنیاگر گویند. ( صحاح الفرس ) : ز رامش جهان بانگ خنیا گرفت.
منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست واژه ی خنیا از ریشه ی واژه ی خنیاگر فارسی هست زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. ... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
از آنجا که استادِ علامه، دهخدا، در فرهنگ شان تنها یک گواه برای خنیا آورده اند _من نیز چیزی برایِ خنیا نیافت ام_، ولی چند نمونه برای خنیا در ریختِ باپسوندش، یعنی خنیاگر، در تاییدِ همین معانی، برای خنیا، از ادبیاتِ کهن را پیوست می کن ام [توجه را به گوناگونیِ معانی در هر بیت می ده ام]: ... [مشاهده متن کامل]
چکند گر نبود مجلس و دیوان ترا شاعر و راوی و خنیاگر و فصال و گدای �انوری� به یک ناله بسوجم هر دو عالم که از سوز جگر خنیاگرستم �باباطاهر� ["سوگ سرود" الزاماً متضادِ "خنیا" نیست، چه بسا می تواند در همین معنا نیز به کار برود. چه که "خنیا" به معنایِ سرود همهٔ گونه های سرود را دربرمی گیرد، از جمله "سوگ سرود"، همچنان که از این بیتِ" بابا طاهر" نیز می توان خوانش کرد. ] شنیدم که بر لحن خنیاگری به رقص اندر آمد پری پیکری �سعدی� [در اینجا "لحن" به معنایِ "نغمه" است _ همان گونه که اهل موسیقی و آهنگ سازان این واژه را، همچون یک تشنیک واژه، به کار می برند_ پس خنیا به معنی آهنگ ساز، یا آهنگ نواز است. ( خنیا = آهنگ، موسیقی ) ] بینم ات منظوم و موزون و مقفا زان ترا دستیار خویش دارد زهره در خنیاگری �سنایی� [چنان که از معنایِ مصرعِ نخست می توان دریافت، اینجا به معنیِ "ترانه" آمده است. ( خنیاگری = ترانه خوان، ترانه سُرا ) ] از هوای آسمان آواز نوشانوش خاست چون هوای بزم او آواز خنیاگر گرفت �مسعود سعد سلمان� [همچنان که به درستی یکی از معانیِ خنیا آواز آمده است. اینجا با توجه به آواز، که در ترکیبِ اضافه یا خنیاگر آمده است، خنیا را باید به معنایِ آهنگ گرفت، و خنیاگر را به معنی نوازنده. ] سزد ار وقت لهو تو ناهید همچو خنیاگران زند دستان �مسعود سعد سلمان� باز هم به معنایِ" نوازنده" و " آوازه خوان". هر چند" دستان" نامِ گوشه ای در موسیقی ست، استاد سعدِ سَلمان، به گمانی، آن را با ایهام و دوپهلویی به کار برده باشند. چه که" دستان" به معنایِ "نیرنگ" و" حیله" نیز هست. باز هم هست، بسیار بیشتر، ولی خسته شدم. بدرود.
خُنیا: نغمه. آواز. نمونه از دکتر شفیعی کدکنی:مرغی که پیشْ نغمه باغ است/در لحظه ء شکفتن وگفتن /ناگاه بر بلندترین شاخه های باغ/خنیای نای خود را آغاز می کند. ( هزاره ۲۷۸ )