خنگشت

لغت نامه دهخدا

خنگشت. [ خ ُ گ ِ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای دوازده گانه بخش مرکزی شهرستان آباده است بحدود و مشخصات زیر: شمال کوههای مشکان و دلونظر و کوه سیب. باختر دهستان شهرمیان ( جلگه تهران ) جنوب ارتفاعات احمدآباد و کوه لاله گون. خاور دهستان قنقری علیا. موقعیت کوهستانی است. این دهستان در جنوب بخش واقع و رودخانه شادکام از وسط آن جاری و بدریاچه کوچک کافتر میریزد. هوای آن معتدل مایل بسردی و آب مشروب و زراعتی از چشمه سارها وقنوات تأمین می گردد. محصولات آنجا غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و از صنایع دستی قالی بافی است. این دهستان از 8 آبادی تشکیل شده و نفوس در حدود 1400 تن و قراء مهم آن عبارتند از: خنگشت که مرکز دهستان است ، نظام آباد، علی آباد، کافتر و حسین آباد در شمال و شمال باختری دهستان طایفه شش بلوکی قشقائی و باصری خمسه از ایل عرب و در اطراف قریه خنگشت طایفه کردشولی عرب ییلاق می کنند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

خنگشت. [ خ ُ گ ِ ] ( اِخ ) دهی است ازدهستان خنگشت از بخش مرکزی شهرستان آباده. با 400 تن سکنه ، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی قالی بافی و یک باب دبستان دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان خنگشت بخش مرکزی شهرستان آباده با ۴٠٠ تن سکنه شغل اهالی زراعت و صنایع دستی قالی بافی و یک باب دبستان دارد .

پیشنهاد کاربران

بپرس