خنگ و لوک. [ خ ِ گ ُ ] ( اِ مرکب ، از اتباع ) کسی را گویندکه در جمیع چیز عاجز باشد و از او کاری برنیاید. این لغت از توابع است ؛ یعنی خنگ را بی لوک و لوک را بی خنگ به این معنی نمیگویند. ( برهان قاطع ) : خانه تنگ و در آن جان خنگ و لوک کرد تا ویران کند خانه ملوک.
مولوی.
خنگ و لوکم چون جنین اندر رحم نه مهه گشتم شد این نقلان بهم.
مولوی.
فرهنگ فارسی
( صفت ) کسی که در همه چیز عاجز باشد و کاری ازو بر نیاید .
فرهنگ معین
(خِ گُ ) (ص مر. ) کسی که در همه چیز عاجز باشد و کاری از او برنیاید.