keel (فعل)وارونه کردن، واژگون شدن، خنک کردن، خنک شدن، دلسرد شدن، وارونه شدن، مانع سررفتن دیگ شدنchill (فعل)خنک کردن، سرد کردن، خنک شدن، منجمد کردنfreshen (فعل)خنک شدن، نیرو دادن، تازه کردن