خننده
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد کاربران
خُنَنده ( ص. ف ) خواننده و نوازنده ؛ درست تر نوازنده است چراکه خوانندگی هم نوعی حنجره نوازی ست!
خُنال ( ق. ص س ) : کوک؛ تیون و تونِ صدایی؛
خُنان ( ق. ح ) : درحال نوازندگی؛ ساز به دست؛ چیره دست در نواختن ساز؛ نت خواندن بلادرنگ از روی پارتیتور درحال نوازندگی؛ در حال سلفژ کردن!
... [مشاهده متن کامل]
پیشنهاد برای پارتیتور : خُنیاک؛ خُناوگان؛
پارت نت: خُناوه ؛
سلفژ کردن ( نت خواندن ) : آخُنستن؛ آخُنیِش ( ا. م ) آخُنَنده ( نت خوان ؛ سلفژ کننده )
آخُنمن : تک خوان در ارکستر بزرگ ( سمفونیک یا فلارمونیک )
خُنال ( ق. ص س ) : کوک؛ تیون و تونِ صدایی؛
خُنان ( ق. ح ) : درحال نوازندگی؛ ساز به دست؛ چیره دست در نواختن ساز؛ نت خواندن بلادرنگ از روی پارتیتور درحال نوازندگی؛ در حال سلفژ کردن!
... [مشاهده متن کامل]
پیشنهاد برای پارتیتور : خُنیاک؛ خُناوگان؛
پارت نت: خُناوه ؛
سلفژ کردن ( نت خواندن ) : آخُنستن؛ آخُنیِش ( ا. م ) آخُنَنده ( نت خوان ؛ سلفژ کننده )
آخُنمن : تک خوان در ارکستر بزرگ ( سمفونیک یا فلارمونیک )