خنصر

/xenser/

مترادف خنصر: انگشت، انگشت کوچک، انگشت کهین، کلیک، کهین انگشت

متضاد خنصر: بنصر

لغت نامه دهخدا

خنصر. [ خ ِ ص ِ / ص َ ] ( ع اِ ) انگشت خرد که کالوج باشد و چلک و کابلیج نیز گویند. ( ناظم الاطباء ).خردک. کالوچ. کلیک. انگشت کهین. انگشت پنجم. انگشت کوچک. انگشت کوچکه. ( یادداشت بخط مؤلف ). انگشت میانه. || انگشت خرد پا. ( مؤنث است ). ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). ج ، خناصرة.

فرهنگ فارسی

( اسم ) انگشت خرد کیلک کالوج کابلیج .

فرهنگ معین

(خِ ص ) [ ع . ] (اِ. ) انگشت خرد، کلیک ، کالوج ، کابلیج .

فرهنگ عمید

انگشت کوچک.

پیشنهاد کاربران

خنصر: [اصطلاح موسیقی ]انگشت چهارم و پرده ی چهارم بر سازهای معمول موسیقی قدیم که انگشت بر روی پرده ی هم نام خود قرار می گرفته است.

بپرس