خنش

لغت نامه دهخدا

خنش. [ خ ِ ن ِ ] ( اِ ) خارش تن. ( یادداشت بخط مؤلف ): خنشم می شود؛ یعنی تنم می خارد.

فرهنگ فارسی

خارش تن خنشم می شود

گویش مازنی

/Khanesh/ نعنای معطر و وحشی - پونه ی صحرایی و خوشبو یا نام علمی mentaa

مترادف ها

itch (اسم)
خارش، جرب، خارشک، خراش سوزن، خنش

itching (اسم)
خارش، خارشک، خنش

prurigo (اسم)
خنش، خارش سخت، مرض خارش پوست

پیشنهاد کاربران

معنی دیگر خُنِش ارتعاش است. ارتعاش ، ویبریشن ، مرتعش شدن . و وقتی در یک جمله بر مبنای مقایسه باشد مفهوم آن اختلاف ارتعاش بین چیزی و چیز دیگر است .
خُنِش یک کلمه ی عامیانه است که به معنای پایین آوردن صدا یا موسیقی می باشد. این عبارت بیشتر در حوزه های موسیقی یا صوتی استفاده می شود. وقتی در موسیقی در مورد "خُنِش" صحبت می کنیم، منظورمان این است که از
...
[مشاهده متن کامل]
ولوم صدا یا موسیقی کم شود. این کار می تواند با استفاده از یک میکسر صدا، نرم افزارهای پردازش صوتی، یا حتی با استفاده از افکت های خاص در استودیو انجام شود.

بپرس