خنده گرفتن: دستخوش خنده شدن. ( از حرفش خنده ام گرفت )
( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )
خنده گرفتن ؛ خندیدن. ضحک : ملک را خنده گرفت و بعفو از خطای او درگذشت. ( گلستان ) . ملک را خنده گرفت وگفت از این راست تر سخن تا عمر تو بوده است نگفته باشی. ( گلستان ) .
یکی جهود و مسلمان نزاع میکردند
چنانکه خنده گرفت از نزاع ایشانم.
( گلستان ) .