خندناک

لغت نامه دهخدا

خندناک. [ خ َ ] ( ص مرکب ) شاد. خرم. بشاش. خنده کننده. ( ناظم الاطباء ) :
ترا سخن نه بدان داده اند تا تو زبان
درافکنی بخرافات خندناک حجی.
ناصرخسرو.
پس چون معرب کردند سخت نیکو آید ضحاک ؛ یعنی خندناک. ( مجمل التواریخ والقصص ).

فرهنگ عمید

= خنده ناک

پیشنهاد کاربران

بپرس