خندناک. [ خ َ ] ( ص مرکب ) شاد. خرم. بشاش. خنده کننده. ( ناظم الاطباء ) : ترا سخن نه بدان داده اند تا تو زبان درافکنی بخرافات خندناک حجی.ناصرخسرو.پس چون معرب کردند سخت نیکو آید ضحاک ؛ یعنی خندناک. ( مجمل التواریخ والقصص ).