خندخند. [ خ َ خ َ ] ( اِ مرکب ) خنده متصل و از روی دل. خنداخند. ( ناظم الاطباء ) : چنین تا بنزدیک کوه سپندلب از چاره خویش در خندخند.فردوسی.چون بحقّم سوی دانا نال نال گر نباشد شاید از من خندخند.ناصرخسرو.