خنب

لغت نامه دهخدا

خنب. [ خُمْب ْ ] ( اِ ) ظرفی باشد که شراب و امثال آن در آن کنند. ( برهان قاطع ). خم و آن ظرفی است که در آن آب یا شراب و امثال آن کنند.( از لغت محلی شوشتر. نسخه خطی ). خابیه. ( یادداشت بخط مؤلف ) : صقلابیان نبیذ و آنچه بدو ماند از انگبین کنند و خنب نبیذشان از چوب است و مرد بود که هر سالی از آن صد خنب نبیذ کند. ( حدود العالم ).
داشت خنبی چند از روی بگنجینه
که درو برنرسیدی پیل از سینه.
منوچهری.
چون اول خنب دردی بود آخرش چگونه باشد. ( کشف المحجوب هجویری ).
بیا ساقی از خنب دهقان پیر
مئی در قدح ریز چون شهد و شیر.
نظامی.
گوید او محبوس خنب است این تنم
چون می اندر بزم خنبک می زنم.
مولوی.
چون ببینی مشک پرمکر و مجاز
لب ببند و خویش را چون خنب ساز.
مولوی.
این چنین می را بخور زین خنبها
مستیش نبود ز کوته دنبها.
مولوی.

خنب. [ خِمْب ْ ] ( ع اِ ) باطن زانو و اسفل اطراف رانها و اعلای ساقها. || گشادگی میان استخوانهای پهلو. || میان انگشتان. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). ج ، اَخناب.

خنب. [ خ َ ن َ ] ( ع اِ ) بیماری بینی. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).

خنب. [خ َ ن َ ] ( ع مص ) مبتلا شدن به بیماری بینی. || لنگ شدن. منه : خنب فلان. || هلاک شدن. منه : خنب فلان. || سست شدن پای. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). منه : خنب رجله.

خنب. [ خَمْب ْ ] ( اِ ) اطاق. خَنَب. || صفه. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). خَنَب.

خنب. [ خ َ ن َ ] ( اِ ) اطاق. خَنب. || صفه. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ).

خنب. [ خ ِن ْ ن َ ]( ع ص ) مرد دراز گول و احمق که در اعضای وی اختلاج باشد. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).

خنب. [ خُمْب ْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کاشان. با 215 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات و میوه است. شغل اهالی زراعت و قالی بافی و راه مالرو است. مزرعه سی زرده بید جزء این ده می باشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) خوی طبیعت .
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کاشان با ۲۱۵ تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات و میوه شغل اهالی زراعت و قالی بافی و راه مالرو است.

فرهنگ معین

(خُ ) (اِ. ) خم .

فرهنگ عمید

= خنبیدن
= خُم

دانشنامه عمومی

خنب ( کاشان ) ، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان کاشان و در ۱۰ کیلومتری این شهرستان و در استان اصفهان ایران است.
این روستا در دهستان کوهپایه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۸۹ نفر ( ۷۵خانوار ) بوده است.
آستان امامزاده طاهر در روستای خنب نبش جاده اصلی این روستا واقع شده است.
قدمت بنای ساختمان امامزاده قدیمی و به حدود هفت صد ۷۰۰ سال پیش می رسد که ضلع شمالی آن جدیداً آجرنما بازسازی شده و گنبدی مخروطی شکل که ارتفاع آن از کف به ۱۲ متر روی این بقعه قرار دارد. [ ۱]
عکس خنب
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

خم
تنگ
ابریق
کوزه
گوید او محبوس خنبست این تنم
چون می اندر بزم خنبک می زنم
✏ �مولانا�

بپرس