خناک. [ خ ُ ] ( اِ ) گرفتگی گلو. || افسردگی دل باشد بسبب زیادتی و فساد خون. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) ( از انجمن آرای ناصری ) : یکبار رهاکن این دل از گرم خناک تا گویمت ای بت احسن اﷲ جزاک.رودکی ( از حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ).
croup (اسم)مقعد، خناق، خناک، کفل اسب، ترک اسبasphyxia (اسم)خفگی، خفقان، خفه، اختناق، خناق، خناکdiphtheria (اسم)خناق، خناک، دیفتری، گلو درد به اغشاء کاذب