خمیله

لغت نامه دهخدا

خمیله. [ خ َ ل َ ] ( ع ص ، اِ ) زمین نشیب و آن نیک رویاننده نبات باشد. || درختان بسیار بهم پیچیده. || ریگ درختناک. ج ، خمائل. || چادر مخمل خواب دار. ج ، خمیل. || طنفسه. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس