خمیره

/xamire/

مترادف خمیره: ذات، سرشت، طبیعت، طینت، نهاد، جوهر، جوهره، مایه، اساس، رکن، ترکیب

برابر پارسی: سرشت

معنی انگلیسی:
spirit, natural disposition, mettle, grain, makings, mold, nature, stuff, stamp

لغت نامه دهخدا

( خمیرة ) خمیرة. [ خ َ رَ ] ( ع اِ ) خمیرمایه. برازده. مایه خمیر. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). || طبیعت. طبع. طینت. طویت. کیان. کینونت. فطرت. نهاد. گهر. گوهر. خلقت. جبلت. آب و گل. ذات. ( یادداشت بخط مؤلف ). || مقوا که کنند نه از کاغذهای برهم نهاده چسبانیده بلکه از خمیر مایه کاغذ. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - خمیر ترش خمیر مایه . ۲ - سرشت طینت . ۳ - رکن اسطقس اساس هر چیز . ۴ - مجموع. معتقدات یک مکتب فلسفی خمیر. خسروانبین .

فرهنگ معین

(خَ رِ ) [ ع . خمیرة ] (اِ. ) ۱ - خمیرترش . ۲ - سرشت ، طبع .

فرهنگ عمید

سرشت، طینت.

فرهنگستان زبان و ادب

{matrix , groundmass} [زمین شناسی] مواد ریزدانه که قطعات بزرگ تر رسوب یا سنگ های رسوبی را به هم می پیوندد

گویش مازنی

/Khamire/ ذات – سرشت - آردی که زیاد ساییده شده باشد - تن – کالبد

دانشنامه عمومی

خمیره (زمین شناسی). خمیرهٔ یک سنگ ( به انگلیسی: Matrix ) ، خردترین تودهٔ ماده است که می تواند دانه های بزرگ یا بلورها را به همراه دانه های ریز ماده در خود جای دهد. خمیرهٔ سنگ آذرین خود از بلورهای ریزدانه، معمولاً میکروسکوپی، ساخته شده است که بلورهای بزرگتر در میان آن ها تعبیه شده است. بافت سنگ سماق نشان دهندهٔ چندین مرحله سردشدگی تفتال است. برای نمونه الماس های آفریقای جنوبی معمولاً از خمیره ای از سنگ رس هوازده شده مانندی ( کیمبرلیت ) معروف به خاک زرد بدست می آید.
خمیرهٔ سنگ های رسوبی مواد رسوبی ریزدانه ای مانند رس یا لای اند که دانه های درشت تر در آن ها جای گرفته اند. همچنین گاهی به سنگی که سنگواره در آن پدید آمده بود هم خمیره گفته می شد.
• ویکی پدیای فرانسوی
• ویکی پدیای انگلیسی
مقاله های خرد زمین شناسی
• سنگ شناسی
• مقاله های دارای واژگان به زبان انگلیسی
• همه مقاله های خرد
عکس خمیره (زمین شناسی)عکس خمیره (زمین شناسی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

خمیر ترش

مترادف ها

nature (اسم)
نهاد، خوی، طبع، روح، خیم، سیرت، نوع، گونه، خاصیت، سرشت، طبیعت، خو، فطرت، افرینش، مشرب، خمیره، ذات، ماهیت، گوهر، غریزه، منش

essence (اسم)
خلاصه، معنی، فروهر، وجود، هستی، عمده، خمیره، اسانس، ذات، ماهیت، گوهر، عین

mettle (اسم)
غیرت، گرمی، جنس، فطرت، جرات، خمیره

dough (اسم)
خمیر، پول، خمیره

فارسی به عربی

طبیعة , قوة الشخصیة

پیشنهاد کاربران

بپرس