خموشیدن

لغت نامه دهخدا

خموشیدن. [ خ َ دَ ] ( مص ) سکوت داشتن. خاموش بودن. ساکت شدن. حرف نزدن. || فرومردن چراغ. ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس