خمص

لغت نامه دهخدا

خمص. [ خ َ ] ( ع مص ) باریک و لاغر کردن از گرسنگی و درآوردن شکم وی را در جوف وی. || فرونشستن آماس جراحت. منه : خمص الجرح خمصاً و خموصاً. || لاغر شدن شکم و گرسنه گردیدن آن.( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).

خمص. [ خ ُ ] ( ع مص ) خَمص. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ). ( از لسان العرب ). رجوع به خَمص شود.

خمص. [ خ ُ ] ( ع اِمص ) فرونشستگی آماس جراحت. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).

خمص. [ خ ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ اخمص و خَمْصاء. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ).

خمص. [ خ َ م َ ] ( ع مص ) بلند گردیدن کف پا از زمین و بزمین نرسیدن. || خَمْص. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۲(بار)
«خَمْص» (بر وزن لمس) به معنای «فرورفتگی» است، و به معنای گرسنگی شدید که باعث فرورفتگی شکم می شود نیز آمده است خواه به هنگام قحطی باشد یا به هنگام گرفتاری شخصی.
گرسنگی (نهایه) هر که در گرسنگی مضطّر بخوردن میته و غیره شود در حالیکه به گناه بی میل است خدا آمرزنده و مهربان است نا گفته نماند: اصل همص فرو رفتن و لاغری شکم از گرسنگی و کاستن ورم زخم و نظیر آن است گرسنگی را از آن مخمصه گویند که سبب لاغری شکم و فرو رفتن آن می‏شود راغب مخمصه را گرسنگی که باعث لاغری شکم می‏شود گفته ایضاً در مجمع البیان اخمص قدم آن قسمت از باطن پا است که به زمین نمی‏رسد در اثر فرورفتگی. در نهج البلاغه خطبه 119 درباره مؤمنان فرموده «مُرْهُ الْعُیُونِ مِنَ الْبُکاءِ خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّیامِ» مره و خمص بر وزن عنق جمع امره و اخمص است یعنی آزرده چشم اند از گریه و شکم لاغر اند از روزه و در وصف حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم در خطبه 158 فرموده «خَرَجَ مِنَ الدُّنیا خَمیصاً» از دنیا شکم خالی بیرون رفت. کلمه مخمصه فقط دو بار در قرآن مجید آمده: مائده 3، توبه 120.

پیشنهاد کاربران

بپرس