( خمارآلوده ) خمارآلوده. [ خ ُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) چشم مخموری که حالت خماری از آن هویدا است. ( از ناظم الاطباء ). خمارآلوده : کرشمه کردنی بر دل عنان زن خمارآلوده چشمی کاروان زن.نظامی. || آنکه خمار است. ( یادداشت بخط مؤلف ). خمارآلود : دل عاشق به پیغامی بسازه خمارآلوده با جامی بسازه مرا کیفیت چشم تو کافی است قناعت گر به بادامی بسازه.باباطاعر عریان.