خمارالوده


مترادف خمارالوده: ( خمارآلوده ) خمار، خمارآلود، خمارزده، شراب زده، مخمور، می زده

لغت نامه دهخدا

( خمارآلوده ) خمارآلوده. [ خ ُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) چشم مخموری که حالت خماری از آن هویدا است. ( از ناظم الاطباء ). خمارآلوده :
کرشمه کردنی بر دل عنان زن
خمارآلوده چشمی کاروان زن.
نظامی.
|| آنکه خمار است. ( یادداشت بخط مؤلف ). خمارآلود :
دل عاشق به پیغامی بسازه
خمارآلوده با جامی بسازه
مرا کیفیت چشم تو کافی است
قناعت گر به بادامی بسازه.
باباطاعر عریان.

فرهنگ فارسی

( خمار آلوده ) چشم مخموریکه حالت خماری از آن هویداست خمار آلوده .

پیشنهاد کاربران

بپرس