خمار شکن

لغت نامه دهخدا

خمارشکن. [ خ ُ ش ِ ک َ ] ( نف مرکب ) آنچه خماری را از بین برد. شربتها و آچارها که تخفیف خمار دهد. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
کاین خمارت به از خمارشکن.
سنائی.
ساقی آرد گه خمارشکن
فقع شکرین ز دانه نار.
خاقانی.
اما این نوبت مهمان شیرگیر بود و میزبان بر خمارشکن تدبیر آبی سرد خواست و بر سر ریخت. ( جهانگشای جوینی ).

فرهنگ فارسی

آنچه خماری را از بین برد شربتها و آچار ها که تخفیف خمار دهد .

گویش مازنی

/Khemaar shekan/ چای و نانی که کشاورزان بین صبحانه و ناهار خورند

پیشنهاد کاربران

بپرس