خم زده. [ خ َ زَ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) گریخته. فرارکرده. ( یادداشت بخط مؤلف ). || منحنی شده : دو پی هر دو چون لام الف خم زده دو حرف از یکی جنس بر هم زده.نظامی.