دیکشنری
مترجم
بپرس
خم دار
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
خمدار. [ خ َ] ( نف مرکب ) تابدار. ملتوی. مجعد. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
دارای پیچ وخم، تاب دار.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها