خم به ابرو نیاوردن:[ مجازی] سختی و دشواری را بی شکایت تحمل کردن ( ۱۰۰ کیلو بار را بلند کرد و خم به ابرو نیاورد ) ابرو خم نکردن.
( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )
( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )
کنایه است از صبر و تحمل داشتن و آزردگی و ناراحتی خود را آشکار نکردن.
کنایه ازاهمیت ندادن و هیچ انگاشتن
✍️ to keep a stiff upper lip
خم به ابرو نیاوردن: [عامیانه، کنایه ] رنجی را تحمل کردن.