خلیل ا

لغت نامه دهخدا

خلیل ا. [ خ َ لُل ْ لاه ] ( اِخ )لقب ابراهیم پیغمبر. رجوع به ابراهیم پیغمبر شود.

خلیل ا. [ خ َ لُل ْ لاه ] ( اِخ ) دهی است از دهستان دینور بخش صحنه شهرستان کرمانشاهان. دارای 160تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و توتون است. شغل اهالی زراعت و راه مالرو و در تابستان اتومبیل می توان برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی خَلِیلاًَ: دوست بسیار نزدیک( کلمه خلیل از نظر مصداق ، خصوصیتر از کلمه صدیق است . چون دو نفر دوست همین که در دوستی و رفاقت صادق باشند ، کلمه صدیق بر آندو صادق است ، ولی باین مقدار آندو را خلیل نمیگویند ، بلکه وقتی یکی از آندو را خلیل دیگری مینامند ، که حوائج خو...
ریشه کلمه:
خلل (۱۳ بار)

«خلیل» ممکن است از مادّه «خُلَّت» (بر وزن حجت) به معنای «دوستی» بوده باشد و یا از مادّه «خَلَّت» (بر وزن ضربت) به معنای «نیاز و احتیاج». در این که کدام یک از این دو معنا به مفهوم آیه فوق نزدیک تر است، در میان مفسران گفتگو است: جمعی معتقدند که معنای دوم نزدیک تر به حقیقت آیه می باشد; زیرا «ابراهیم»(علیه السلام) به خوبی احساس می کرد در همه چیز بدون استثناء نیازمند به پروردگار است. ولی از آنجا که آیه فوق می گوید: خداوند این مقام را به ابراهیم(علیه السلام) داد; استفاده می شود که منظور همان معنای دوستی است; زیرا اگر بگوئیم خداوند ابراهیم(علیه السلام) را به عنوان دوست خود انتخاب کرد بسیار مناسب به نظر می رسد، تا این که بگوئیم خداوند ابراهیم(علیه السلام) را نیازمند خود انتخاب کرد. «خلیل» به دوست خاص و صمیمی نیز گفته می شود که انسان او را مشاور خود قرار می دهد.

پیشنهاد کاربران

بپرس