خلیع الغدار

فرهنگ فارسی

۱ - افسار گسیخته مهار گسسته رهاکرده افسار در مورد ستوران بکار رود و مجازا برای آدمیان آید ) : (( مسعود ...ازسر ضرورت با سلجوقیان صلح کرد و ایشان را خلیع العذار فروگذاشت . ) ) ۲ - کسی که راه نافرمانی و عصیان پیش گیرد و برده شرم وحسا بدرد :.... خلییع العذار عذار در خدمت عارض عراق سبز کرده و تا آبی بروری کار باز آورد آب از دیده رفته . ) )

پیشنهاد کاربران

بپرس